زاهدان

پیر بود. از موهای بلند و سفیدش فهمیدم و الا تا آخر هم صورتش را ندیدم. از صندلی عقب هم معلوم بود که باید درویشی چیزی باشد. عدد 110 رو آینه جلو و زلم زیمبوهای فراوان آویزان از گوشه و کنار تاکسی پراید فکسنی‌اش هم فکرم را تأیید می‌کرد. از ونک راه نیفتاده بودیم که پیرمرد درآمد که "مالیات و عوارضو ما می‌دیم اما این شخصی‌ها حالشو می‌برن و به ریش ما هم می‌خندن اما من نمی‌ذارم کافیه ببینم که ... یه‌بار سرهنگ دوی نیروی انتظامی رو فرستادم زاهدان آره من دست به زاهدان فرستادنم خوبه" که توجه من جلب شد " آخه بدبخ نمی‌دونس که سپهبد بازنشسته‌ی ارتشم بش گفتم که زاهدان به عمرت رفتی گف نه گفتم پس پاهاتو آماده کن تا قشنگ آب‌بندی شه درجشو ازش گرفتم قپه مپه‌ها پرید و جاش دو تا ستاره نشس الگانسشم شد موتور الانم احتمالن سر چارراه چه‌کنم زاهدان واساده جریمه هم نمی‌تونه بکنه حرف بزنه کلتو گذاشتن رو ملاجش و تمام درازکش رو آسفالت" 650 تومان کرایه‌ام را دادم "دست به زاهدان فرستادنم حرف نداره رییس کیوسک نیرو انتظامیه تجریش از بچه‌های خط باج می‌خواست رفتم پیشش گفتم حرفای پشت سرت راسه گف راتو بکش برو، فرداش زاهدان..." زیر پل گیشا پیاده شدم.

نظرات 4 + ارسال نظر

روزگارتان اهورایی
اگر علاقه دارید من در وبلاگم مطلب کوتاهی درباره پاسخی برای مدعیان برتری از دیدگاه زرتشت نوشتم اگر مایل هستید آن را بخوانید و دیدگاهتان را بیان کنید.
با تشکر از شما دوست عزیز[گل]

رضا افشاری 8 شهریور 1390 ساعت 18:31 http://kolivar.blogfa.com

زاهدان در مجاز یعنی همون ایالت گایز

فوفول 23 مهر 1390 ساعت 18:27 http://aminfouladi.blogfa.com

ای خفن خفن که منم

saghar 29 خرداد 1391 ساعت 17:01 http://www.khabekhoda.persianblog.ir

pir ke bashi roya zaiyad dari
khub shod sare gisha piyade shodi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد